وقتی توی خانواده ای هستم که به زبان انگلیسی اهمیت نمیدهند چه کاری از دست من برمی آید؟
یک سوال تا حالا از خانواده مان پرسیدیم که چقدر به رشد فردی ما اهمیت میدهند؟ به شخصه خودم خیر هیچوقت نپرسیدم، تازه من در خانواده ای رشد کردم که به تحصیل بسیار اهمیت میدهند، حتما باید درس میخوندیم تا به جایی برسیم! زهی خیال باطل! مگه فقط با درس خواندن میشود به جایی رسید؟ شاید بعضی از افراد توانسته باشند فقط با درس خواندن و معدل عالی گرفتن به سرانجام خوبی رسیده باشند اما من با اینکه در این قشر از افراد جای میگرفتم، هنوز حتی نتوانستم یک کار ثابت برای خودم داشته باشم. چرا نتوانستم؟ همیشه این سوالی است که از خود میپرسم و یک جواب بیشتر برایش ندارم شاید من تلاش کمتری کردم اما وقتی که به عملکرد خودم در این ده سال اخیر نگاه میکنم میبینم آدمی نبودم که از زیر کار در بروم، یا کم کاری کنم، حتی از خواب و خوراکم هم زدم تا کار را سروقت تحویل دهم اما چرا اینگونه است دنیا با من؟ متوجه شدم این از کمبود مهارتهای من نیست که نمیتوانم جایی کار ثابت داشته باشم، یا مشکل افراد اطرافم نیستند و آنها نیستند که نمیگذارند من به جایی برسم بلکه خودم مانع اصلی خودم هستم چرا خودم؟ چون من از اینکه از دایره امنیت خودم خارج شوم و با چهار نفر بیشتر ارتباط بگیرم میترسم، چون من میترسم در یک گروه صحبت کنم، چون من میترسم مهارتهای خود را با چند نفر که ارزش کارهای مرا میدانند سخن بگویم، چون من میترسم نتوانم کاری از پیش ببرم، چون من میترسم شکست بخورم، چون من میترسم طرد شوم (داخل پرانتز: شاید شنیده باشید که طرد شدن از یک جامعه همان مقدار درد دارد که یک درد واقعی در بدنمان به وجود می آید). چون من میترسم کمی از این دایره امنیتم فراتر بروم.
شما مثل من نباشید بلکه، هدف خود را مشخص کنید و حتی موانع را برای خود مشخص کنید. بگذارید برای بهتر شدن موضوع توجه شما را به یک داستان خودساخته جلب کنم: فرض کنید در یک کلاس یا در یک دوره زبان انگلیسی که همه ازش تعریف میکنند نشستید و در حال انگلیسی صحبت کردن با دوستان و اطرافیان خود هستید و ناگهان یکی از حضار حرفی میزند که شما گیج میشوید که در جواب به او چه خواهید گفت؟ آیا با همان مقدار آگاهی کم با او سخن میگویید یا میخواهید موضوع را بهتر درک کنید؟ کدام را انتخاب می کنید؟ اگر اولی را انتخاب کنید یعنی شما نمیخواهید از دایره امن خود خارج شوید اما اگر دومی را انتخاب کنید شما میخواهید تازه با یکی از ترسهای خود مواجه شوید و آن پرسیدن سوال از طرف مقابل هست زمانی که شما منظور طرف را متوجه نشده اید. تازه بعد از اینکه از دایره ترسهایتان خارج شدید، میتوانید بگویید که من در حال یادگیری هستم. من در حال حاضر درحال یادگیری نیستم چرا چون هنوز از دایره ترسهایم عبور نکردهام و خیلی از حرفها را به اشخاصی که باید میگفتم نگفتهام. سخنانی که باعث پیشرفت کاری من در آینده خواهد شد شما مثل من نباشید بلکه تلاش کنید تا از این دایره ترسها عبور کنید.
ترسها همیشه هستند این برخورد ما با ترسهاست که باعث میشود آنها رشد کنند یا جای خود را به یادگیری و رشد ما بدهند.
دیدگاهتان را بنویسید