چه کار کنم از یادگیری زبان زده نشوم؟
اوایل کار یادمه وقتی میخواستم زبان انگلیسی یاد بگیرم خودم رو غرق در کتابهای زبان انگلیسی میکردم، در و پنجرهها رو پر از کلمات انگلیسی میکردم طوری که همه از دستم عاصی میشدند و میگفتند دارم زیادهروی میکنم، از این طرف فشار خانواده که داری چه کار میکنی؟ به جایی نمیرسی؟ و از طرفی وقتی عملکردم را میدیدم که چقدر ضعیف هست و حتی نمیتوانم یک سلام و خداحافظ به انگلیسی بگویم باعث میشد که از زبان انگلیسی فاصله بگیرم و آن را دور بیندازم.
من خودم از آن دسته از آدمهایی یودم که میگفتم درون خانه باید یاد بگیرم و اعتقادی به آموزشگاه و دورههای آنلاین و حضوری نداشتم، تا اینکه یک روز با خودم تصمیم گرفتم و گفتم نرگس! بیا این بار آموزشگاه رفتن امتحان کنیم ببینیم چی میشه؟ تو که همه راهها رو انتخاب کردی نشد و همیشه سعی داشتی در خانه یاد بگیری شاید آنجا شرایط برای تو فرق کرد و تو بهتر یاد گرفتی!
دیگر دل زدم به دریا و در دورههای فشرده زبان انگلیسی بزرگسالان شرکت کردم آن موقع بیست و دو ساله بودم، از لحاظ حفظ لغت و کلمه از همه بچههای سرکلاس بالاتر بودم و نسبت به آنها واژههای بیشتری یاد داشتم اما در استفاده از آنها بسیار ضعیف بودم و نمیتوانستم آنها را در مکالمه و بحثهای آزاد استفاده کنم و میترسیدم که از لحاظ گرامری اشتباه بگویم، اما با تشکر از معلم عزیزم توانستم بر این مشکل خودم نیز غلبه کنم و توانستم صحبت کردن با اعتماد به نفس به زبان انگلیسی را در مغزم پرورش دهم.
خب با این حرفهایی که زدم میخواستم چند نکته را به شما یادآور شوم:
به جای اینکه از واژه یادگیری زبان انگلیسی استفاده کنیم بهتر است از واژه اکتساب زبان انگلیسی استفاده کنیم زیرا واژه اکتساب باعث میشود که در ذهن خود به این باور برسیم که ما در حال رسیدن به یک چیز هستیم و آن زبان انگلیسی است، یا هر زبان دیگر.
دوم اینکه در اکتساب زبان های دیگر به غیر از زبان مادری، همیشه نیاز به یک پارتنر یا شریک نداریم تا حتما با او سخن بگوییم، اگر توجه کنید ما همیشه در حال سخن گفتن با خودمان هستیم و میتوانیم از این سخن گفتنهای درونیمان استفاده کنیم و با خودمان به زبانی که میخواهیم اکتساب کنیم سخن بگوییم.
سوم اینکه، ما معمولا به خودمان میگوییم از امروز روزی چهار ساعت زبان انگلیسی میخوانم درحالی که مغز این را نمیتواند قبول کند و از این کار شما میترسد و در مقابل این کار موضع میگیرد و شما را هر روز مشغول به کارهایی میکند که در ابتدا فکر میکنید مهمتر از زبان انگلیسی است اما بعد از انجام آن باعث میشود شما احساس پشیمانی نسبت به خود داشته باشید و از خودتان شرمسار شوید همین شرمساری باعث میشود که دیگر شما به دنبال آرزوهای خود نروید و بدون اینکه تاثیری در خود ایجاد کرده باشید با این دنیا وداع میکنید.
بگذارید یک داستان دیگر بگویم که الان ذهنم برای خودش ساخت، توجه کردید در اسباب کشیها روی جعبه وسایل شکستنی مینویسند این شکستنی است، یادمان باشد رابطه ما با اکتساب زبان نیز شکستنی است هر دفعه که خود را از آن دور میکنیم داریم یک ترک کوچک روی روابط بین خود و اکتساب زبان جدید ایجاد میکنیم، پس بهتر است همیشه آهسته و پیوسته بودن را در روابط خود با اکتساب زبان جدید حفظ کنیم.
مثلا من به یاد می آورم که در یک مدت زمانی خیلی علاقه مند به یادگیری چند زبان مختلف به طور همزمان بودم و روزانه برای هر کدام ده دقیقه وقت میگذاشتم، اما وقتی به سه ماه رسید و دیدم که چقدر عملکردم کُند هست و چیزی یاد نگرفتهام تمامی زبانها را قطع کردم و ناامید شدم و من نمیخواهم شما نیز مثل بنده از این کارهای غیرمنتظره برای ذهنتان انجام دهید، درست است که اکتساب زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری باعث میشود که اکتساب دیگر زبانها برایمان آسانتر شود اما برای هر زبان به طور اختصاصی و روزانه وقت بگذارید و تنها روی یک زبان تمرکز کنید تا بتوانید هم اعتماد به نفس خود را حفظ کنید و هم بتوانید به رشد فردی خود بسیار کمک کنید.
خب درآخر میخواستم بگویم که برای اکتساب زبان در هر زمان و هر موقعیتی که هستید دیر نیست، دیر بودن زمان را چه کسی مشخص میکند؟ فقط مغز ما و محیط اطراف ماست که به القا شده است که برای شروع هر کاری دیر است. پس در ابتدا بیاییم بهانه های خود را روی کاغذ بنویسیم و آن را همیشه در جلوی خودمان بگذاریم تا یادمان باشد اینها بهانه ای بیش نیستند. بعد از آن به صورت روزانه و متمرکز روی اکتساب زبان جدیدمان وقت بگذاریم و تنها یک زبان را یاد بگیریم، و یادمان باشد همیشه وقت برای هر کاری داریم اگر مدیریت زمان یاد داشته باشیم!
و در آخر یادمان باشد که اکتساب یا همان یادگیری زبان جدید -که همه ما می گوییم- یک مهارت هست. پس نیاز به ممارست و تکرار دارد.
دیدگاهتان را بنویسید